به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شهروند؛ اولیویه روآ یکی از مهمترین پژوهشگران اسلام سیاسی معاصر است. آرای او از دو دهه پیش به شهرت او در این زمینه کمک کرد. او در ناکامی بنیادگرایی اسلامی را پیشبینی کرده بود. او که مدتها در میان قبایل افغان در افغانستان زندگی کرده، پیوند بین اسلام و تروریسم را رد میکند.
در نظر او اسلام رادیکال در این منطقه ربطی به دین و شعائر دینی ندارد، جهادیهای تکفیری الزاما مذهبی نیستند و انتخاب مذهبی آنها یک گرایش ابزاری برای شورش است. از اینرو، تأکید دارد افراطگرایی دینی را باید از زوایای مختلف خاصه روانشناختی بررسی کرد. روآ را در ایران بیشتر بهخاطر کتاب «شکست اسلام سیاسی» میشناسند، هرچند دو کتاب «اسلام جهانیشده» و «افغانستان از جهان تا جنگهای داخلی» نیز از او به فارسی ترجمه شده است. بهتازگی پس از یک دهه، ترجمه یکی دیگر از کتابهای مهمش، «جهل مقدس: زمان دین بدون فرهنگ»، به همت نشر مروارید منتشر شده است. روآ در کتاب «جهل مقدس» همین رویکرد را علاوه بر اسلام در مورد مسیحیت نیز صادق میداند و معتقد است در هر دو مذهب وقتی دین و فرهنگ تعامل نداشته باشند، بنیادگرایی شکل میگیرد.
او در این کتاب به قول خودش نه از فلسفه حرف میزند و نه از فرهنگ، بلکه دغدغهاش تعالی جهان است با تکیه بر این اصل که دین بدون تعامل با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در حوزه خصوصی یعنی ایمان شخصی رشد نمیکند و در جهان طرفدار عمده نمییابد. محور اصلی کتاب حاضر باتوجه به وقایع اخیر در جهان و منطقه حول اشکال جدید بنیادگرایی است، اشکالی که به علم، فرهنگ، الهیات و روند جهانیسازی بیاعتنا هستند. ادعای جنجالی روآ در این کتاب در فرایند تقلیل دین به ایمان است. از نظر او این تقلیل همان «جهل مقدس» است. کتاب حاضر در سه بخش و هفت فصل تنظیم شده: «مواجهه دین و فرهنگ»، «از تمدن تا تکثرگرایی فرهنگی»، «دین، نژاد، ملت»، «دین و فرهنگ: گسست»، «بازار آزاد یا سیطره بهواسطه بازار»، «بازار دینی» و «یکسانسازی سبک دینی».
از جمله تحلیلهای دقیق و جدید در این کتاب به نسبت جهانیسازی و دین مربوط است. او سلطه جهانیسازی بر دین را رد میکند و مدعی است پدیده جهانیسازی تلفیق میان نشانههای دینی و نشانههای فرهنگی را گسسته است. او ضمن تأکید بر نیازهای همیشگی بشر به دین، معتقد است اجبار سیاسی در پیروی از دین دیگر بیمعناست. او میکوشد نشان دهد تأثیر جهانیسازی و دین بر یکدیگر بهعنوان یک واقعیت باعث فرار بنیادگرایی از فرهنگ شده است. همچنین برای سازگاری با جهانیسازی سخن «همه یا هیچ» در حوزه دینداری پذیرفته نیست و برای مبارزه با طرد دین در جامعه باید میان دین و فرهنگ پل زد و ازقضا این را معضل اصلی بسیاری از جوامع دینی میداند. او تأکید دارد اگر به چیستی فرهنگ دینی پاسخ ندهیم، باید در انتظار دو پدیده بود: نخست چیرگی جهل مقدس و دیگری روند رو به افزایش نوکیشی. روآ در این چارچوب نگاهی نو به پیوند دین و فرهنگ و تأثیر ارتباطات نوین و بازار سرمایه بر آن دارد.
در نظر روآ، جهانیسازی فرایند پیشروی دین و پسروی هویت فرهنگی را روشمند ساخته، آن را تعمیم میدهد و تسریع میکند. او درباره مفهوم جهانیسازی دین به دو نظریه رایج میپردازد: یکی نظریه فرهنگپذیری و دیگری نظریه بازار که جدیدتر است. البته اضافه میکند که نمیتوان این نظریهها را دو اردوگاه مشخص حساب کرد، بلکه در واقع دو قطباند که طیفی از موقعیتهای متباین را میان خود جا دادهاند. او فرهنگپذیری تحولات دین را نتیجه سیطره الگوی غالب میداند که طبق «آخرین تحلیل این الگوی غالب با سلطه سیاسی برابر نهاده شده است. مغلوب فرهنگ غالب را میپذیرد یا خود را با آن انطباق میدهد». (ص٢٥٩) او این انطباق را به دو صورت ممکن میداند: همآمیزی یا قرارگرفتن در موقعیت طغیان و تمرد. روآ برآمد این فرایند را متعلق به یکی از این سه دسته میداند:
١- دسته تلفیق (مثل جنبش سیمون کیمبانگو در زئیر) ٢- دسته پیوندگرایی یا دورگهپروری (مانند وودو) ٣- تغییر چهره انجیل وقتی یک جنبش دینی (مثل سرودخوانی انجیل پروتستان) به نام ارزشهای دینی فرهنگ اقلیت، با فرهنگ غالب (پروتستانیسم در آمریکا) مصاف میکند. روآ نتیجه میگیرد «گسترش برخی از اشکال دین با گسترش سلطه همراه است» که به دو صورت انجام میشود: «یا با توسل به زور و قدرت تحمیل میشود یا به روشی مهربانتر از طریق پسروی هویت فرهنگی عمل میکند». (ص٢٦٠) بنابراین نظریه فرهنگپذیری دین را عرضه و پیشنهادی میداند که دست رد به سینهاش خورده است. اما این خوانش، چنانکه اشاره شد، یک طرف ماجراست و در طرف دیگر تحمیلی در کار نیست، مسئله انتخاب مصرفکنندگان است.
مفهوم بازار که از اقتصاد وام گرفته شده، برخلاف نظریه فرهنگپذیری، معتقد است تقاضا در وهله نخست از جانب دین است، دینی که در پی کالاهای در دسترس بازار است. از سوی دیگر، در نظر روآ جهانیسازی بازاری جهانی برای دین خلق کرده است. پس مصرفکنندگان محور بحث هستند، کسانی که تقاضایی معنوی دارند و برای پاسخدادن به این تقاضای معنوی میتوانند از میان محصولات متنوع دینی دست به انتخاب بزنند. آنها در هر جای دنیا که باشند به این محصولات دسترسی دارند. این وضعیت «بازار دینی» نامیده میشود که دیگر مقید و محدود نیست. قاب چنین تحلیلی مشخصاً فقط میتواند جوامع غربی باشد، چون به باور این نظریه اجبار سیاسی اکنون دیگر مثل گذشته نیست و همه مصرفکنندگان دین، حق انتخاب دارند: فروپاشی اجتماعی، فردیسازی رفتارها، دستیابی به اطلاعات و بحران کلیساهای تأسیسی، همگی اجبار اجتماعی را به چالش کشیدهاند. در چنین وضعیتی محصولات بازار دینی باید استاندارد شوند چون زبان بازاریابی نیز همان زبانهای محلی است یا زبانهای مهم جهانی. روآ به جدایی نشانههای دینی و فرهنگی میپردازد که این امکان را فراهم کرده تا فرد بتواند محصول دینی را مصرف کند، بیآنکه نیاز باشد با فرهنگ تولیدکننده آن آشنا باشد. عامل انتقالدهنده تولیدات دینی نیز فناوریهای نوین چون رادیو، اینترنت و شبکههای تلویزیونی است. روآ نشان میدهد که عدم تنظیم بازار یا همان بازار آزاد از یکسو به سازوارگی تولیدات و از سوی دیگر به رقابت فزاینده میانجامد. بنابراین باتوجه به اینکه جهانیسازی با گسترش عمومی بازار همخوانی دارد، پای تمام ادیان به میدان رقابت باز میشود. هرچند در سطح ملی و منطقهای تلاشهایی برای بستهماندن انجام میشود. بااینحال در نظر روآ، استفاده از تعبیر بازار بیش از آنکه کاربردی انتزاعی داشته باشد کاربستی مجازی دارد. او معتقد است تحلیلی که بهسادگی میکوشد بازار را بر پایه نظریههای اقتصادی بررسی کند، بهسرعت به نقطه پایان میرسد. این نظریه به واقعیت تفاوت مناسک دینی توجه نمیکند و در نظر نمیگیرد که ادیان جدید در محیطهایی هم که با آن سر ستیز دارند منتشر میشوند.
روآ تأکید دارد فرایند گسست نشانههای دینی از فرهنگی به معنای حذف یکی به نفع دیگری نیست، بلکه پیوند این نشانهها فرومیپاشد تا بار دیگر بهصورت شناور و تصادفی با هم ترکیب شوند. به اعتقاد او، «این واقعیت بازاریابی را ممکن میسازد و اجازه میدهد غذاهایی را که در منو آمده با یکدیگر ترکیب کرد. به این ترتیب عناصری را که از گروههای مختلف هستند میتوان به هم متصل کرد». (ص٣١٥) روآ این امر را «دین سفارشی» یا «شخصیسازی محصولات دینی» مینامد که متعصبان دینی و فرهنگ را خشمگین میکند. به نظر او، درحالیکه آنها این امر را از سیاق تلفیق و در حکم جهل عمیق به ماهیت متمایز دین میدانند، اما مشتریان تنها یکپارچگی و یکدستی حاکم بر بازار را مد نظر دارند.
با تمام این اوصاف، روآ تا زمانی که این کتاب را مینوشت، یعنی پیش از سال ٢٠١٠، به این نتیجه رسیده بود که بنیادگرایی دچار ضعف شده است. اگرچه این نتیجهگیریاش با ظهور داعش در سال ٢٠١٤ همخوانی ندارد، ولی داعش نیز پس از چند سال رو به افول گذاشت. او در مقابل بنیادگرایان دینی به نسلهای جدید افراد یا به قول خودش مؤمنانی اشاره میکند که نسبت به افزایش گازهای گلخانهای و موضوعات اجتماعی حساساند؛ بنابراین نتیجه میگیرد: «واکنشها دیگر مانند گذشته نیست. دین دوباره و دوباره ترکیببندی میشود؛ اگرچه به گمان قوی پیوستگی خود را با فرهنگ از دست داده است». او بحران دین را همراه بحران فرهنگ میداند، هرچند بر این باور است که «جهل مقدس برای ماندن و شکوفاشدن زمان زیادی در اختیار دارد». (ص٣٦٧)
نظر شما